اسباب کشی نصفه نیمه!
بعد از یه شب بیداری تا 5 صبح (البته بعد از خواب کردن بردیا و انجام مراسم نازی کردن دانیال) موفق شدم که از وبلاگ قبلی دانیال به نی نی وبلاگ اسباب کشی کنم ولی نمی دونم با اینکه تمام مطالب رو انتقال دادم چرا از لحاظ زمان بندی همه چیز ریخته به هم و خیلی از عکسها نمیاد، فکر کنم اگه بخوام معطل یاد گرفتن درست کردن تاریخ مطالب قبلی بمونم دیگه دانیال و بردیا بزرگ شده باشند تازه همین الانم 9 ماه تاخیر دارم برای نوشتن خاطرات تولد بردیا و صد البته خاطرات داداش بزرگه بودنه دانیال
آخه بچه های من بزرگ کردن هر یکی شون اندازه ی ده تا بچه کار داره! خودمم باورم نمیشه که چطور این مدت گذشته و من که اینقدر منتظر تولد بردیا بودم تا بیام و عکساشو بذارم این کارو نکردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی