بازگشت
سلام، بعد از چند ماه بسيار سخت و طاقت فرسا و البته در عين حال شيرين دوباره برگشتم، با دو گل پسر كه يكي روزهاي پاياني كلاس دوم را مي گذروند آقا دانيال و ديگري پسرك كوچكم برديا كه كمتر از يك هفته ي ديگر شش ماهش تموم مي شود، الانم تو بغلمه و داره غرغر ميكنه و دست و پا مي زنه . حالا به علل اين تاخير مي پردازيم :
سؤال: چرا مامان اين دو قند عسل در نوشتن خاطرات اين چند ماه تعلل كرد؟
به دليل گريه هاي مكرر آقا برديا و شب بيداريهاي مامان نغمه و نداشتن اعصاب
به دليل خراب بودن كامپيوتر و تنبلي بابايي در درست نمودن آن
به دليل درس و مشق آقا دانيال و ندانستن چگونه روز و شب شدن
و هزاراو يك دليل ديگه ... كه در فرصتي مناسب به آنها مي پردازم
اما مهم اينه كه برگشتم و تا جاي امكان خاطراتي كه گذشت رو خواهم گفت ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی