دو قند عسل

سه پلشت

1391/5/7 3:39
نویسنده : مامان
339 بازدید
اشتراک گذاری

تا حالا شنیدین که میگن سه پلشت آید و زن زاید و مهمان حبیب از در آید وصف حال این روزای منه ...

 

برای بابایی  بعد از هزار و یک دردسر و با عرض معذرت بند پ   نوبت م آر آی گرفتیم و فهمیدیم که

دیسک مهره ی پنجمش پاره شده و باید عمل کنه، حالا بگذریم که وسط مدرسه هاست و نه من میتونم

 ببرمش شیراز و تهران و خلاصه پیش  یه دکتر خوب و نه دانی می تونه درس و مدرسه شو ول کنه و با ما

بیاد...  از طرفی کلی

 مهمون تو این چند روزا داشتم که خودمم دارم دیسک کمر می گیرم حتی وقت نمی کنم ظرفارو بشورم

 فقط در حد این که غذایی درست کنم و  با عجله از این دکتر به اون دکتر بریم و آخر وقت هم درسای

دانیال رو باهاش کار کنم که باید با زور بیاریش پای مشقاش ... به هر چیزی تو این دنیا اهمیت می ده

غیر درساش تازه می گه من می خوام خواننده بشم نیازی به درس خوندن نیست تموم اینا یه طرف

 تحقیقی که قبلا به خاله م قول نوشتنشو داده بودم قوز بالا قوز شده و هر روز زنگ میزنه و بهم میگه

نغمه جون آماده شد  بالاخره وسط این همه شلوغ پلوغی یه خرده جایی برای کار تحقیقی باز کردم و

 به هزار ضرب و زور تحقیقو آماده کردم تا بدقولی نکرده باشم  و اما زاییدنی که اول ماجرا گفتم

 اینجاست که آقا دانیال یکی دو روز بود سرشو می خاروند منم مدام می بردمش حموم گفتم حتما تو

مدرسه بازی می کنه عرق کرده و سرش میخاره... امروز بهش گفتم دانیال بیا سرتو نگاه کنم ببینم چرا

 انقدر می خارونی که ....

بله... آقا دانیال مبتلا به بیماری شپش شده که تصور می کردم نسلش سالهاست منقرض شده!!!

آخه مگه پسرا هم شپش می گیرن خدا لعنت کنه بچه های کلاستون رو ....

الانم کمرم داره دو نصف میشه چون تمام لحاف و تشک و برس و غیره و غیره را با آب جوش شستم

 ببخشید انقدر غر غر کردم اما دلم خیلی پر بود ... خدایا هر چه زودتر شر اراذل و اوباش را از سر و کله ی

 پسرم کم کن الهی آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دو قند عسل می باشد