دو قند عسل

دردسر با سواد شدن

1389/12/20 3:37
نویسنده : مامان
235 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها حسابی مشغول خونه تکونی و خرید عید هستیم و کمتر وقت می کنم بیام و از خاطرات دانیال

 

 جون بنویسم  چند روز پیش من و دانیال برا خرید بیرون رفته بودیمُ موقع برگشتن توی پارکینگ،

 سریع در ماشین رو قفل کردم و بدو بدو از پله ها داشتم بالا میرفتم تا به شام بابایی سر و سامونی بدم

 هرچی دانیال رو صدا می کردم که بیاد بالا نمیومد انگار مشغول خوندن یه چیزی بود که صداش اینطوری

 میومد د ا ن ی ا ل  س گ  دانیال سگ  مامان  مامان اینجا نوشته دانیال سگ ؟ دوباره از پله های رفته

 برگشتم. دانیال با تعجب به دیوار اشاره می کرد روی دیوار با مداد سیاه و یه دست خط دست و پا

شکسته نوشته بود دانیالِ سگ من اما نمی دونستم چطوری جلوی خندم رو بگیرم دانیال خیلی

عصبانی شده بود دائم می پرسید کی اینو نوشته؟ تو همسایه های ما غیر دانیال فقط یه دختر کوچولوی

 کلاس اولی دیگه هست شاید کار اون بوده  چند روز بعد از پلیس بازیهای دانیال و پرسش از بچه های

 همسایه در یک عملیات مخفیانه نویسنده ی این عبارت خودش با پاک کن اونو پاک کرده بود

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دو قند عسل می باشد