کمک ... کمک
کمک ... کمک ای خدا به دادم برس، دیگه دفعه ی آخرمه .... دیگه قول میدم کارامو سر موقع انجام بدم .....
این جملات مویه و زاری های من به درگاه خداست، آخه چند روز دیگه مدرسه ها باز میشه و
من باید برم سرکار و دانیال هم به امید خدا باید بره کلاس اول و تازه از همه مهم تر هنوز پایان نامه م
رو هم تموم نکردم .... خرید اول مهرو نکردم.... سبزی و امثالهم برای روزای زمستون تهیه نکردم
خونه رو تکون ندادم... یکی نیست بگه وقتی جیک جیک مستونت بود یاد زمستونت بود....
ولی خدایا تو شاهدی که چه شبها که بدنبال مطلب برای پایان نامه بودمو و پیدا نکردم
قربون سایت های فارسی برم که همه یا فیلتر شدن یا پولین یا سرکارین.... و یا مطالبشون رو
باید بزاری درکوزه آبشونو بخوری.... هزار ماشالله که زبون انگلیسی هم فول فولیم که تا یه صفحه
ترجمه کنم پیرم دراومده.... چه زود رفتی تابستان ... چه زود رفتی روزهای تن پروری و صفا....
امان الامان.... خدایا دیگه دفعه ی آخرمه
